صبحی دیگر شروع شد :)

 

واو -_-

 

سه ساعت بشینم جلو کامپیوتر بعد دوباره برم تو گوشی بعد دوباره برم تو کامپیوتر بعد ...

 

الان مشغول دیدن فیلم کروئلا بودم

 

خییییییییییلی قشنگ بود

 

با اون موهای سیاه و سفیدشششششششششش

 

داستانش خییییییلی عجیب بود

 

گیج کننده هم بود

 

بخام خلاصه بگم : بزرگ ترین دشمنش که میخواست اون رو بکشه مادر واقعیش بود -_-

 

ودف ؟_؟

 

:)